گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد اول
1 / 2 هر امّتی ، اَجَلی دارد



1 / 3 هر انسانی ، اَجَلی دارد

امام علی علیه السلام در باره تقدیر خداوند :برای هر چیزی تقدیری ، و برای هر تقدیری اجلی ، و برای هر اجلی نوشته ای نهاد .

امام صادق علیه السلام :هیچ چیزی در زمین و آسمان ، هستی نمی یابد ، مگر با این هفت چیز : مشیّت و اراده و تقدیر و قضا و اجازه و کتاب و اجل . پس هر کس مدّعی شود که می تواند یکی از این هفت چیز را نقض کند ، کافر شده است.

1 / 2هر امّتی ، اَجَلی دارد«هر امّتی ، اجلی دارد . پس چون اجلشان فرا برسد ، نمی توانند [آن را] لحظه ای پس و پیش بیندازند» .

«و ما هیچ آبادی ای را نابود نساختیم ، مگر این که برای آن ، نوشته ای (اجلی) معیّن بود . هیچ امّتی از اجل خویش ، نه پیش می افتد و نه پس» .

«و از تو ، به شتاب ، درخواست عذاب [الهی را] دارند ، و اگر اجلی معیّن نبود ، قطعا به آنان عذاب می رسید و بی آن که خبردار شوند ، غافلگیرشان می کرد» .

1 / 3هر انسانی ، اَجَلی داردقرآن«و هیچ نفْسی ، جز به اجازه خداوند نمی میرد ، [و خداوند ، مرگ را] به عنوان سررسیدی معیّن [مقرّر کرده است] . و هر که پاداش دنیا بخواهد ، از آن به او می دهیم و هر که پاداش آخرت بخواهد ، از آن به او می دهیم . زودا که سپاس گزاران را پاداش دهیم» .

.


ص: 302

«یَقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَیْ ءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُل لَّوْ کُنتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَی مَضَاجِعِهِمْ وَلِیَبْتَلِیَ اللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ». (1)

«وَ اللَّهُ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَهٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْوَاجًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَی وَ لَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَ مَا یُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا یُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِی کِتَابٍ إِنَّ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ » . (2)

الحدیثالإمام زین العابدین علیه السلام فِی ابتِداعِ اللّهِ الخَلقَ :اِبتَدَعَ بِقُدرَتِهِ الخَلقَ ابتِداعا ... وجَعَلَ لِکُلِّ روحٍ مِنهُم قوتا مَعلوما مَقسوما مِن رِزقِهِ ، لایَنقُصُ مَن زادَهُ ناقِصٌ ، ولا یَزیدُ مَن نَقَصَ مِنهُم زائِدٌ . ثُمَّ ضَرَبَ لَهُ فِی الحَیاهِ أجَلاً مَوقوتا ، ونَصَبَ لَهُ أمَدا مَحدودا ، یَتَخَطّی إلَیهِ بِأَیّامِ عُمُرِهِ ، ویَرهَقُهُ (3) بِأَعوامِ دَهرِهِ ، حَتّی إذا بَلَغَ أقصی أثَرِهِ وَاستَوعَبَ حِسابَ عُمُرِهِ ، قَبَضَهُ إلی ما نَدَبَهُ إلَیهِ مِن مَوفورِ ثَوابِهِ أو مَحذورِ عِقابِهِ . (4)

الخرائج والجرائح عن علیّ بن زید :اِعتَلَّ ابنی أحمَدُ وکُنتُ بِ العَسکَرِ وهُوَ بِبَغدادَ ، فَکَتَبتُ إلی أبی مُحَمَّدٍ علیه السلام (5) أسأَلُهُ الدُّعاءَ . فَخَرَجَ تَوقیعُهُ : أوَما عَلِمَ عَلِیٌّ أنَّ لِکُلِّ أجَلٍ کِتابا؟ فَماتَ الاِبنُ . (6)

.

1- .آل عمران : 154 .
2- .فاطر : 11 .
3- .یَرهَقُه : أی یدنو منه (النهایه : ج 2 ص 283 «رهق») .
4- .الصحیفه السجّادیّه : ص 19 الدعاء 1 .
5- .أی الإمام العسکری علیه السلام .
6- .الخرائج والجرائح : ج 1 ص 438 ح 17 ، کشف الغمّه : ج 3 ص 218 ، بحار الأنوار : ج 50 ص269 ح 31.

ص: 303

«می گویند : اگر ما را در این کار ، اختیاری بود [و وعده پیامبر واقعیت داشت] ، در این جا کشته نمی شدیم . بگو : اگر شما در خانه های خود هم بودید ، کسانی که کشته شدن بر آنان نوشته شده بود ، قطعا [با پای خود] به سوی قتلگاه هایشان می رفتند و [اینها ]برای این است که خداوند ، آنچه را در دل های شماست ، [در عمل] بیازماید و آنچه را در قلب های شماست ، امتحان نماید ، و خدا به راز سینه ها آگاه است» .

«و خدا شما را از خاکی آفرید ، سپس از آبی (نطفه ای) . آن گاه شما را جفت جفت گردانید . و هیچ مادینه ای بار نمی گیرد و بار نمی نهد ، مگر به علم او ، و هیچ سال خورده ای عمر دراز نمی یابد و از عمرش کاسته نمی شود ، مگر آن که در نوشته ای [مندرج] است . در حقیقت ، این [کار] برای خدا آسان است» .

حدیثامام زین العابدین علیه السلام در باره آفرینش خَلق به وسیله خداوند :آفریدگان را به قدرت خود ابداع کرد ... و از روزیِ خود برای هر زنده جانی از آنها ، توشه ای معیّن و قسمت شده قرار داد ، آن سان که هیچ کس نتواند از آن که افزونش داده ، چیزی بکاهد و بر آن که اندکش داده ، چیزی بیفزاید. سپس برای هر یک از آنها در زندگی ، اجلی موقّت نهاد و مدّتی محدود قرار داد که با روزهای عمرش به سوی آن ، گام بر می دارد و با گذشت سال های زندگی اش ، به آن اجل ، نزدیک می شود ، تا آن گاه که به پایان خطّش برسد و روزهای عمرش را کامل گرداند ، که [خداوندْ] او را به سوی آنچه بدان فرایَش خوانده است ، ببرد : به پاداش فراوانش ، یا کیفری که از آن بر حذرش داشته بود.

الخرائج و الجرائح به نقل از علی بن زید :من در عسکر (سامرّا) بودم که پسرم احمد در بغداد بیمار شد . به ابو محمّد (امام عسکری علیه السلام ) نامه ای نوشتم و از ایشان خواستم که [برای سلامت فرزندم] دعا کند. پس ، از جانب ایشان دست خطّی آمد که : «آیا علی نمی داند که هر اجلی ، مدّتی معیّن دارد؟» و پسرک مُرد .

.


ص: 304

الفصل الثانی : تصنیف الآجالالکتاب«هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن طِینٍ ثُمَّ قَضَی أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّی عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ ». (1)

«هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَهٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُواْ أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُواْ شُیُوخًا وَ مِنکُم مَّن یُتَوَفَّی مِن قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُواْ أَجَلاً مُّسَمًّی وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ » . (2)

«وَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَابَّهٍ وَلَکِن یُؤَخِّرُهُمْ إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْتَئخِرُونَ سَاعَهً وَ لَا یَسْتَقْدِمُونَ ». (3)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله فی قَولِهِ تَعالی : «یَمْحُواْ اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْکِتَابِ » (4) :یَمحو مِنَ الأَجَلِ ما یَشاءُ ، ویَزیدُ فیهِ ما یَشاءُ . (5)

الإمام الباقر علیه السلام :ما مِن عَبدٍ إلّا وضَرَبَ اللّهُ لَهُ أجَلَینِ ؛ أدنی وأقصی ، فَإِن وَصَلَ رَحِمَهُ فِی اللّهِ عز و جل مَدَّ اللّهُ لَهُ إلَی الأَجَلِ الأَقصی ، وإن عَقَّ وظَلَمَ اُعطِیَ الأَدنی ، وهُوَ قَولُهُ تَعالی : «قَضَی أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّی » . (6)

.

1- .الأنعام : 2 .
2- .غافر : 67 .
3- .النحل : 61 .
4- .الرعد : 39.
5- .الفردوس : ج 5 ص 261 ح 8126 عن ابن عبّاس .
6- .مستدرک الوسائل : ج 15 ص 249 ح 18141 نقلاً عن أحمد بن محمّد السیّاری فی کتاب التنزیل والتحریف .

ص: 305



فصل دوم : اقسام اَجَل

فصل دوم : اقسام اَجَلقرآن«او همان کسی است که شما را از گِلی آفرید . آن گاه مدّتی را [برای عمر شما ]مقرّر داشت ، و اَجَل حتمی ، نزد اوست . با این همه ، شما تردید می کنید» .

«او همان کسی است که شما را از خاکی آفرید ، سپس از آبی ، سپس از علقه ای ، و بعد شما را [به صورت] کودکی بر می آورد تا به کمالِ قوّت خود برسید و تا سالمند شوید و از میان شما ، کسی است که مرگ پیش رس می یابد و تا [سرانجام] به مدّتی که معیّن است ، برسید ؛ و باشد که اندیشه کنید» .

«و اگر خدا مردم را به [سزای] ستمشان مؤاخذه می کرد ، جنبنده ای بر روی زمین باقی نمی گذاشت ؛ لیکن [کیفر] آنان را تا وقتی معیّن ، باز پس می اندازد و چون اجلشان فرا رسد ، نمی توانند [آن را ]لحظه ای پس و پیش بیفکنند» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله در باره آیه شریف : «خدا آنچه را بخواهد ، می زُداید یا می نگارد ، و اصل نوشته ، در نزد اوست» :[یعنی] از اجل ، آنچه را که بخواهد ، می زُداید [و کم ]می کند و آنچه را بخواهد ، به آن می افزاید.

امام باقر علیه السلام :هیچ بنده ای نیست ، مگر آن که خداوند برای او دو اجل (عمر) تعیین کرده است : کوتاه و طولانی . پس اگر به خاطر خداوند عز و جل صله رحم به جای آورَد ، خداوند ، عمر او را تا اجلِ طولانی می کشاند ، و اگر [نسبت به والدین ]بی حرمتی و نافرمانی کند و ستم روا بدارد ، اجلِ کوتاه به او داده می شود . این است [معنای] سخن خدای متعال که : «اجلی مقرّر داشت ، و اجلی محتوم» .

.


ص: 306

الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «قَضَی أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّی» :هُما أجَلانِ ؛ أجَلٌ مَوقوفٌ یَصنَعُ اللّهُ ما یَشاءُ ، وأجَلٌ مَحتومٌ . (1)

صحیح البخاری عن أبی عثمان عن اُسامه بن زید :أرسَلَتِ ابنَهُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله إلَیهِ : إنَّ ابنا لی قُبِضَ فَائتِنا ، فَأَرسَلَ یُقرِئُ السَّلامَ ویَقولُ : إنَّ للّهِِ ما أخَذَ ولَهُ ما أعطی ، وکُلٌّ عِندَهُ بِأَجَلٍ مُسَمّیً ، فَلتَصبِر وَلتَحتَسِب . فَأَرسَلَت إلَیهِ تُقسِمُ عَلَیهِ لَیَأتِیَنَّها . فَقامَ ومَعَهُ سَعدُ بنُ عُبادَهَ ، ومُعاذُ بنُ جَبَلٍ ، واُبَیُّ بنُ کَعبٍ ، وزَیدُ بنُ ثابِتٍ ورِجالٌ ، فَرُفِعَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله الصَّبِیُّ ونَفسُهُ تَتَقَعقَعُ . (2) قالَ : حَسِبتُهُ أنَّهُ قالَ : کَأَنَّها شَنٌّ ، (3) فَفاضَت عَیناهُ ، فَقالَ سَعدٌ : یا رَسولَ اللّهِ ما هذا؟ فَقالَ : هذِهِ رَحمَهٌ جَعَلَهَا اللّهُ فی قُلوبِ عِبادِهِ ، وإنَّما یَرحَمُ اللّهُ مِن عِبادِهِ الرُّحَماءَ . (4)

الإمام الصادق علیه السلام :الأَجَلُ الَّذی غَیرُ مُسَمّیً مَوقوفٌ یُقَدِّمُ مِنه ما شاءَ ویُؤَخِّرُ مِنهُ ما شاءَ ، وأمَّا الأَجَلُ المُسَمّی فَهُوَ الَّذی یُنَزِّلُ مِمّا یُریدُ أن یَکونَ مِن لَیلَهِ القَدرِ إلی مِثلِها مِن قابِلٍ ، قالَ : فَذلِکَ قَولُ اللّهِ : «فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْتَئخِرُونَ سَاعَهً وَ لَا یَسْتَقْدِمُونَ » . (5)

.

1- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 354 ح 7 عن حمران ، الغیبه للنعمانی : ص 301 ح 5 عن حمران بن أعین عن الإمام الباقر علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 140 ح 9 .
2- .تَتَقَعْقَع : أی تضطرِب وتتحرّک. أی : کلّما صار إلی حالٍ لم یلبث أن ینتقل إلی اُخری تقرّبه من الموت (النهایه : ج 4 ص 88 «قعقع»).
3- .الشَّنّ : القربه الخَلَق. وشنَّتِ القربه : إذا یبست (لسان العرب : ج 13 ص 241 «شنن»).
4- .صحیح البخاری : ج 1 ص 432 ح 1224 ، صحیح مسلم : ج 2 ص 635 ح 11 ، سنن أبی داوود : ج 3 ص 193 ح 3125 ، سنن ابن ماجه : ج 1 ص 506 ح 1588 کلّها نحوه ، کنز العمّال : ج 15 ص 659 ح 42614 .
5- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 354 ح 5 عن مسعده بن صدقه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 139 ح 3 وراجع : ص 140 ح 4 و 9 و ج 97 ص 2 ح 3 والمیزان فی تفسیر القرآن : ج 7 ص 8 و 9 .

ص: 307

امام صادق علیه السلام در باره این سخن خداوند : «اَجَلی مقرّر داشت ، و اجلی محتوم» :دو اجل ، وجود دارد : یکی ، اجل موقوف [به مشیّت خدا ]که خدا هر کاری بخواهد ، با آن می کند ، و دیگری اجل محتوم [و تغییرناپذیر] .

صحیح البخاری به نقل از ابو عثمان :اُسامه بن زید گفت : دختر پیامبر صلی الله علیه و آله به ایشان پیغام داد که : فرزندم در حال قبض روح است . تشریف بیاورید . پیامبر صلی الله علیه و آله کسی را روانه کرد که [در جواب ، به او] سلام برساند و بگوید : آنچه خدا می گیرد و می دهد ، از آنِ [خودِ] اوست و همه اینها نزد خداوند ، اجلی معیّن دارند . بنا بر این ، صبور باشد و پاداش الهی را در نظر بگیرد . دختر پیامبر صلی الله علیه و آله ، کسی را نزد ایشان فرستاد و ایشان را سوگند داد که نزد وی بیاید. پیامبر صلی الله علیه و آله برخاست و همراه سعد بن عباده ، معاذ بن جبل ، اُبیّ بن کعب ، زید بن ثابت و عدّه ای دیگر رفت . کودک را نزد پیامبر خدا آوردند ، در حالی که بدنش می لرزید و در حال جان دادن بود و به گمانم أسامه افزود که : عین مَشک خشکیده ای شده بود! [اُسامه گفت :] اشک از چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله سرازیر شد . سعد گفت : ای پیامبر خدا! این ، چه حالی است (چرا گریه می کنید)؟ فرمود : «این ، مهربانی ای است که خداوند در دل های بندگانش نهاده است . خداوند به بندگانِ مهربانش ، مهربان است» .

امام صادق علیه السلام :اجلِ غیر محتوم ، موقوف است و خداوند از آن ، آنچه را که بخواهد، پیش می اندازد و آنچه را که بخواهد ، به تأخیر می افکند ؛ امّا اجل محتوم ، اجلی است که خداوند عز و جل آن را ، آن طور که اراده کند ، از [این ]شب قدر تا شب قدر سال آینده ، نازل (مقدّر) می کند . این است [معنای ]سخن خداوند که : «پس هر گاه اجلشان فرا رسد ، نمی توانند [آن را] لحظه ای پس و پیش بیندازند» .

.


ص: 308

تفسیر العیّاشی عن حمران عن الإمام الصادق علیه السلام :سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللّهِ : «ثُمَّ قَضَی أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّی عِندَهُ» ، قالَ : المُسَمّی ما سَمّی لِمَلَکِ المَوتِ فی تِلکَ اللَّیلَهِ ، وهُوَ الَّذی قالَ اللّهُ : «فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْتَئخِرُونَ سَاعَهً وَ لَا یَسْتَقْدِمُونَ »وهُوَ الَّذی سَمّی لِمَلَکِ المَوتِ فی لَیلَهِ القَدرِ ، وَالآخَرُ لَهُ فیهِ المَشیئَهُ ، إن شاءَ قَدَّمَهُ وإن شاءَ أخَّرَهُ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «قَضَی أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّی عِندَهُ» :الأَجَلُ الأَوَّلُ هُوَ ما نَبَذَهُ إلَی المَلائِکَهِ وَالرُّسُلِ وَالأَنبِیاءِ ، وَالأَجَلُ المُسَمّی عِندَهُ هُوَ الَّذی سَتَرَهُ اللّهُ عَنِ الخَلائِقِ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام مِن کِتابٍ لَهُ إلی مُعاوِیَهَ :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إذَا احمَرَّ البَأسُ (3) وأحجَمَ النّاسُ ، قَدَّمَ أهلَ بَیتِهِ فَوَقی بِهِم أصحابَهُ حَرَّ السُّیوفِ وَالأَسِنَّهِ ، فَقُتِلَ عُبَیدَهُ بنُ الحارِثِ یَومَ بِدرٍ ، وقُتِلَ حَمزَهُ یَومَ اُحُدٍ ، وقُتِلَ جَعفَرٌ یَومَ مُؤتَهَ (4) ، وأرادَ مَن لَو شِئتُ ذَکَرتُ اسمَهُ مِثلَ الَّذی أرادوا مِنَ الشَّهادَهِ ، ولکِنَّ آجالَهُم عُجِّلَت ، ومَنِیَّتَهُ اُجِّلَت . (5)

راجع : بحار الأنوار : ج 5 ص 140 والمیزان فی تفسیر القرآن : ج 7 ص 15 .

.

1- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 354 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 116 ح 45 و 46 .
2- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 355 ح 9 عن حصین ، بحار الأنوار : ج 5 ص 140 ح 10 .
3- .احمرّ البأس : اشتدّت الحرب (النهایه : ج 1 ص 438 «حمر»).
4- .مؤته : قریه من قری البلقاء ، فی حدود الشام (معجم البلدان : ج 5 ص 220) .
5- .نهج البلاغه : الکتاب 9 ، وقعه صفّین : ص 90 نحوه ، بحار الأنوار : ج 33 ص 112 ح 408 .

ص: 309

تفسیر العیّاشی به نقل از حمران ، در گفتگو با امام صادق علیه السلام :از ایشان در باره این سخن خداوند : «سپس اجلی مقرّر داشت ، و اجل مسمّا ، نزد اوست» ، پرسیدم . فرمود : «اجل مُسمّا [یا محتوم] ، اجلی است که در آن شب (شب قدر) برای ملک الموت اسم برده می شود . این ، همان اجلی است که خداوند فرموده است : «پس هر گاه اجلشان فرا رسد ، نمی توانند [آن را] لحظه ای پس و پیش بیندازند» و این ، همان اجلی است که در شب قدر برای مَلَک الموت اسم برده [و به او اعلام ]می شود . اجل دیگر ، اجلی است که بستگی به مشیّت [خدا] دارد : اگر خواست ، آن را پیش می اندازد و اگر خواست ، به تأخیرش می افکند» .

امام صادق علیه السلام در باره این سخن خداوند : «اجلی را مقرّر داشت ، و اجل محتوم ، نزد اوست» :اجل نخست ، اجلی است که خداوند به فرشتگان و فرستادگان و پیامبران وا می گذارد ؛ و اجل محتومی که نزد اوست ، آن اجلی است که خداوند از خلایق ، پوشیده اش داشته است.

امام علی علیه السلام در نامه ای به معاویه :هر گاه جنگ ، شدّت می گرفت و مردم ، پا پس می نهادند ، پیامبر خدا افراد خانواده اش را پیش می افکند (سپر بلا می ساخت) و به واسطه آنان ، یارانش را از سوزش شمشیرها و نیزه ها حفظ می کرد . چنین بود که عبیده بن حارث در جنگ بدر ، حمزه در جنگ اُحُد ، و جعفر در جنگ موته ، کشته شدند . و آن کسی هم که اگر بخواهم ، نامش را می برم، (1) همانند آن بزرگواران ، خواهان شهادت بود ؛ امّا اجل های آنها پیش افتاد و مرگ او به تأخیر افکنده شد.

.

1- .مراد ، خودِ امام علی علیه السلام است .

ص: 310

الفصل الثالث : حراسه الآجالالإمام علیّ علیه السلام :الأَجَلُ حِصنٌ حَصینٌ . (1)

عنه علیه السلام :کَفی بِالأَجَلِ حارِسا . (2)

عنه علیه السلام :لا جُنَّهَ (3) أوقی مِنَ الأَجَلِ . (4)

عنه علیه السلام لَمّا قیلَ لَهُ : ألا نَحرُسُکَ ؟ :حَرَسَ کُلَّ امرِئٍ أجَلُهُ . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ مَعَ کُلِّ إنسانٍ مَلَکَینِ یَحفظانِهِ فَإِذا جاءَ القَدَرُ خَلَّیا بَینَهُ وبَینَهُ ، وإنَّ الأَجَلَ جُنَّهٌ حَصینَهٌ . (6)

.

1- .غرر الحکم : ج 1 ص 132 ح 494 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 35 ح 694 .
2- .التوحید : ص 368 ح 5 عن أبی حیّان التیمی عن أبیه ، نهج البلاغه : الحکمه 306 ، غرر الحکم : ج 4 ص 574 ح 7030 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 142 ح 14 .
3- .الجُنّه : الوقایه (النهایه : ج 1 ص 308 «جنن») .
4- .غرر الحکم : ج 6 ص 377 ح 10613 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 533 ح 9754 .
5- .التوحید : ص 379 ح 25 عن یحیی بن أبی کثیر ، الکافی : ج 2 ص 58 ح 5 عن زید الشحّام عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلامنحوه ، بحار الأنوار : ج 41 ص 6 ح 6 ؛ حلیه الأولیاء : ج 1 ص 75 الرقم 4 عن یحیی بن أبی کثیر وغیره ، کنز العمّال : ج 1 ص 349 ح 1568 .
6- .نهج البلاغه : الحکمه 201 ، خصائص الأئمّه ص 114 ، غرر الحکم : ج 2 ص 550 ح 3556 ،بحار الأنوار : ج 5 ص 140 ح 8 ؛ أنساب الأشراف : ج 3 ص 260 ، کنز العمّال : ج 1 ص 360 ح 1593 نقلاً عن ابن جریر عن أبی مجلز .

ص: 311



فصل سوم : نگهبانی اَجَل

فصل سوم : نگهبانی اَجَلامام علی علیه السلام :اجل ، دژی استوار است.

امام علی علیه السلام :اجل ، بهترین نگهبان است.

امام علی علیه السلام :هیچ حفاظی نگه دارنده تر از اجل نیست.

امام علی علیه السلام وقتی پیشنهاد شد که از ایشان پاسداری کنند :پاسدار هر انسانی ، اجل اوست.

امام علی علیه السلام :با هر انسانی ، دو فرشته است که از او نگهبانی می دهند . پس هر گاه تقدیر [و اجل] فرا رسد ، او را با اجلش تنها می گذارند . همانا اجل ، حفاظی استوار است .

.


ص: 312

عنه علیه السلام لَمّا خُوِّفَ مِنَ الاِغتِیالِ :إنَّ عَلَیَّ مِنَ اللّهِ جُنَّهً حَصینَهً ، فَإِذا جاءَ یَومِی انفَرَجَت عَنّی وأسلَمَتنی ، فَحینَئِذٍ لا یَطیشُ السَّهمُ (1) ولا یَبرَأُ الکَلمُ (2) . (3)

الجمل عن محمّد بن الحنفیّه :لَمّا نَزَلنَا البَصرَهَ وعَسکَرنا بِها وصَفَفنا صُفوفَنا ، دَفَعَ أبی عَلِیٌّ علیه السلام إلَیَّ اللِّواءَ وقالَ : لا تُحدِثَنَّ شَیئا حَتّی یُحدَثَ فیکُم . ثُمَّ نامَ ، فَنالَنا نَبلُ القَومِ ، فَأَفزَعتُهُ فَفَزِعَ وهُوَ یَمسَحُ عَینَیهِ مِنَ النَّومِ ، وأصحابُ الجَمَلِ یَصیحونَ : یا ثاراتِ عُثمانَ! فَبَرَزَ علیه السلام ولَیسَ عَلَیهِ إلّا قَمیصٌ واحِدٌ ، ثُمَّ قالَ : تَقَدَّم بِاللِّواءِ ، فَتَقَدَّمتُ وقُلتُ : یا أبتِ أفی مِثلِ هذَا الیَومِ بِقَمیصٍ واحِدٍ؟! فَقالَ علیه السلام : أحرَزَ امرَأً أجَلُهُ ، وَاللّهِ قاتَلتُ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وأنَا حاسِرٌ (4) أکثَرُ مِمّا قاتَلتُ وأنَا دارِعٌ . (5)

التوحید عن سعید بن وهب :کُنّا مَعَ سَعیدِ بنِ قَیسٍ بِصِفّینَ لَیلاً ، وَالصَّفّانِ یَنظُرُ کُلُّ واحِدٍ مِنهُما إلی صاحِبِهِ ، حَتّی جاءَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام فَنَزَلنا عَلی فِنائِهِ . فَقالَ لَهُ سَعیدُ بنُ قَیسٍ : أ فی هذِهِ السّاعَهِ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ؟ ! أما خِفتَ شَیئاً ؟ قالَ : وأیَ شَیءٍ أخافُ ؟ ! إنَّهُ لَیسَ مِن أحَدٍ إلّا ومَعَهُ مَلَکانِ مُوَکَّلانِ بِهِ أن یَقَعَ فی بِئرٍ ، أو تَضُرَّ بِهِ دابَّهٌ ، أو یَتَرَدّی مِن جَبَلٍ حَتّی یَأتِیَهُ القَدَرُ ، فَإِذا أتَی القَدَرُ خَلَّوا بَینَهُ وبَینَهُ . (6)

.

1- .طاشَ السهمُ عن الهدف : أی عَدَل (الصحاح : ج 3 ص 1009 «طیش») .
2- .الکَلْم : الجرح (النهایه : ج 4 ص 199 «کلم») .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 62 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 141 ح 13 .
4- .الحاسرُ : خلاف الدارع ، وهو من لا مغفر له ولا درع ولا بیضه علی رأسه (تاج العروس : ج 6 ص 274 «حسر») .
5- .الجمل : ص 355 .
6- .التوحید : ص 379 ح 26.

ص: 313

امام علی علیه السلام آن گاه که او را از کشته شدن غافلگیرانه (ترور) بیم دادند :مرا از جانب خداوند ، محافظی استوار است ، و چون روزم فرا رسد ، از من دور می شود و مرا تسلیم [مرگ] می کند . در این هنگام ، نه تیر ، خطا می رود و نه زخم ، بهبود می یابد.

الجمل به نقل از محمّد بن حنفیّه :چون وارد بصره شدیم و در آن جا اردو زدیم و صفوف خویش را آرایش دادیم ، پدرم علی علیه السلام ، پرچم را به من داد و فرمود : «هرگز دست به کاری نزن تا آنها شروع کنند» . سپس خوابید . تیرهای دشمن به سوی ما پرتاب شد . من ایشان را بیم دادم . ایشان هراسان بیدار شد و در حالی که چشمان خواب آلودش را می مالید ، سپاهیان جَمَل فریاد می زدند : ای خونخواهان عثمان! علی علیه السلام ، در حالی که فقط یک پیراهن بر تن داشت ، به میدان رفت و سپس فرمود : «پرچم را پیش آر» . من پیش رفتم و گفتم : پدر جان! در یک چنین روزی ، فقط با یک پیراهن؟! فرمود : «آدمی را اجل او نگه می دارد . به خدا سوگند ، من در رکاب پیامبر صلی الله علیه و آله بیشتر از آن که با زره جنگیده باشم ، بدون زره و کلاه خود جنگیده ام» .

التوحید به نقل از سعید بن وَهْب :شبی در صفّین با سعید بن قیس بودیم . هر یک از دو صف سپاه به دیگری می نگریست تا آن که امیر مؤمنان علیه السلام آمد و ما در برابر ایشان پیاده شدیم. سعید بن قیس به او گفت : در یک چنین ساعتی ، ای امیر مؤمنان؟! آیا از چیزی نترسیدی؟ فرمود : «از چه بترسم؟ هیچ فردی نیست ، مگر آن که دو فرشته بر او گماشته شده اند که در چاهی نیفتد ، یا جنبنده ای به او گزند نرساند و یا از کوهی سقوط نکند تا این که تقدیرش (اجلش) فرا رسد ، و چون تقدیر فرا رسید ، او را با آن تنها می گذارند» .

.


ص: 314

التوحید عن أبی حیّان التیمی عن أبیه و کانَ مَعَ عَلِیٍّ علیه السلام یَومَ صِفّینَ وفیما بَعدَ ذلِکَ :بَینا عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام یُعَبِّی الکَتائِبَ یَومَ صِفّینَ ومُعاوِیَهُ مُستَقبِلُهُ عَلی فَرَسٍ لَهُ یَتَأَکَّلُ (1) تَحتَهُ تَأَکُّلاً ، وعَلِیٌّ علیه السلام عَلی فَرَسِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله المُرتَجِزِ (2) وبِیَدِهِ حَربَهُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وهُوَ مُتَقَلِّدٌ سَیفَهُ «ذُو الفِقارِ» . فَقالَ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ : اِحتَرِس یا أمیرَ المُؤمِنینَ ؛ فَإِنّا نَخشی أن یَغتالَکَ هذَا المَلعونُ! فَقالَ علیه السلام : لَئِن قُلتَ ذاکَ ؛ إنَّهُ غَیرُ مَأمونٍ عَلی دینِهِ ، وإنَّهُ لَأَشقَی القاسِطینَ وَألعَنُ الخارِجینَ عَلَی الأَئِمَّهِ المُهتَدینَ ، ولکِن کَفی بِالأَجَلِ حارِسا ، لَیسَ أحَدٌ مِنَ النّاسِ إلّا ومَعَهُ مَلائِکَهٌ حَفَظَهٌ یَحفَظونَهُ مِن أن یَتَرَدّی فی بِئرٍ أو یَقَعَ عَلَیهِ حائِطٌ أو یُصیبَهُ سوءٌ ، فَإِذا حانَ أجَلُهُ خَلَّوا بَینَهُ وبَینَ ما یُصیبُهُ ، وکَذلِکَ أنَا إذا حانَ أجَلِی انبَعَثَ أشقاها فَخَضَبَ هذِهِ مِن هذا وأشارَ إلی لِحیَتِهِ ورَأسِهِ عَهدا مَعهودا ووَعدا غَیرَ مَکذوبٍ . (3)

.

1- .تأکّل : غضبَ وهاجَ واشتدّ ، وهو من المجاز (تاج العروس : ج 14 ص 24 «أکل»).
2- .سُمّی به لحُسنِ صَهِیله (النهایه : ج 2 ص 200 «رجز») .
3- .التوحید : ص 367 ح 5 ، تحف العقول : ص 224 نحوه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 113 ح 40 .

ص: 315

التوحید به نقل از ابو حیّان تیمی ، از پدرش که در روز صفّین و پس از آن ، با علی علیه السلام بود :در روز صفّین ، علی بن ابی طالب علیه السلام ، سپاهیان را آرایش می داد و معاویه رو به روی او بر اسبش نشسته بود و اسب در زیر او بی قراری می کرد . علی علیه السلام نیز بر اسب پیامبر خدا ، مُرتَجِز ، (1) نشسته بود و نیزه پیامبر خدا در دستش بود و شمشیرش ذو الفقار را حمایل کرده بود. مردی از یارانش گفت : مواظب باش ای امیر مؤمنان ؛ چرا که می ترسیم این ملعون ، تو را غافلگیرانه بکُشد! امام علیه السلام فرمود : «درست است . او به دینش پایبند نیست و شقاوت پیشه ترینِ قاسطان و ملعون ترینِ کسانی است که بر پیشوایان هدایت ، خروج کرده اند ؛ امّا [بدان که] اجل ، بهترین نگهبان است . هیچ یک از مردم نیست ، مگر آن که با او فرشتگان نگهبانی هستند که وی را از این که در چاهی بیفتد یا دیواری بر او آوار شود یا گزندی به او برسد ، حفظ می کنند . پس چون اجلش فرا رسد ، او را با آنچه قرار است بر سرش آید ، تنها می گذارند . من نیز هر گاه اجلم فرا رسد ، شقی ترینِ اشقیا برانگیخته می شود و این را به [خونِ] این آغشته می سازد (به محاسن و سرش اشاره نمود) . این ، قولی قطعی و وعده ای راست است [که پیامبر خدا به من گفته است]» .

.

1- .به این سبب ، آن را «مرتجز» گفته اند که شیهه های زیبایی می کشیده است .

ص: 316

الفصل الرابع : حکمه ستر الآجالرسول اللّه صلی الله علیه و آله :لَو عَلِمَ المَخلوقُ مِقدارَ یَومِهِ لَضاقَت عَلَیهِ بِرُحبِها ولَم یَنفَعهُ فیها قَومٌ ولا خَفضٌ (1) ، ولکِنَّهُ عُمِّیَ عَلَیهِ الأَجَلُ ، ومُدَّ لَهُ فِی الأَمَلِ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام فِی التَّذکیرِ بِنِعَمِ اللّهِ عز و جل :جَعَلَ لَکُم أسماعا لِتَعِیَ ما عَناها (3) ، وأبصارا لِتَجلُوَ عَن عَشاها ، وأشلاءً جامِعَهً لِأَعضائِها مُلائِمَهً لِأَحنائِها (4) فی تَرکیبِ صُوَرِها ومُدَدِ عُمُرِها ، بِأَبدانٍ قائِمَهٍ بِأَرفاقِها (5) ، وقُلوبٍ رائِدَهٍ لِأَرزاقِها فی مُجَلِّلاتِ نِعَمِهِ ، وموجِباتِ مِنَنِهِ ، وحَواجِزِ عافِیَتِهِ ، وقَدَّرَ لَکُم أعمارا سَتَرَها عَنکُم . (6)

الإمام الصادق علیه السلام لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ :تَأمَّلِ الآنَ یا مُفَضَّلُ ، ما سُتِرَ عَنِ الإِنسانِ عِلمُهُ مِن مُدَّهِ حَیاتِهِ ؛ فَإِنَّهُ لَو عَرَفَ مِقدارَ عُمُرِهِ وکانَ قَصیرَ العُمُرِ لَم یَتَهَنَّأ بِالعَیشِ مَعَ تَرَقُّبِ المَوتِ وتَوَقُّعِهِ لِوَقتٍ قَد عَرَفَهُ ، بَل کانَ یَکونُ بِمَنزِلَهِ مَن قَد فَنی مالُهُ أو قارَبَ الفَناءَ ، فَقَدِ استَشعَرَ الفَقرَ وَالوَجَلَ مِن فَناءِ مالِهِ وخَوفِ الفَقرِ ، عَلی أنَّ الَّذی یَدخُلُ عَلَی الإِنسانِ مِن فَناءِ العُمُرِ أعظَمُ مِمّا یَدخُلُ عَلَیهِ مِن فَناءِ المالِ ؛ لِأَنَّ مَن یَقِلُّ مالُهُ یَأمُلُ أن یُستَخلَفَ مِنهُ فَیَسکُنُ إلی ذلِکَ ، ومَن أیقَنَ بِفَناءِ العُمُرِ استُحِکَمَ عَلَیهِ الیَأسُ . وإن کانَ طَویلَ العُمُرِ ، ثُمَّ عَرَفَ ذلِکَ وَثِقَ بِالبَقاءِ ، وَانهَمَکَ فِی اللَّذّاتِ وَالمَعاصی ، وعَمِلَ عَلی أنَّهُ یَبلُغُ مِن ذلِکَ شَهوَتَهُ ، ثُمَّ یَتوبُ فی آخِرِ عُمُرِهِ ... . فَإِن قُلتَ : وها هُوَ الآنَ قَد سُتِرَ عَنهُ مِقدارُ حَیاتِهِ ، وصارَ یَتَرَقَّبُ المَوتَ فی کُلِّ ساعَهٍ یُقارِفُ الفَواحِشَ ویَنتَهِکُ المَحارِمَ ! قُلنا : إنَّ وَجهَ التَّدبیرِ فی هذَا البابِ هُوَ الَّذی جَری عَلَیهِ الأَمرُ فیهِ ، فَإِن کانَ الإِنسانُ مَعَ ذلِکَ لا یَرعَوی (7) ولا یَنصَرِفُ عَنِ المَساوِئ فَإِنَّما ذلِکَ مِن مَرَحِهِ ومِن قَساوَهِ قَلبِهِ ، لا مِن خَطَأٍ فِی التَّدبیرِ . (8)

.

1- .الخَفْض : لِینُ العیش وسعتُه (لسان العرب : ج 7 ص 145 «خفض»).
2- .تاریخ المدینه : ج 2 ص 558 عن الشعبی .
3- .یقال : عُنِیت بحاجتک : أی اهتممتُ بها واشتغلت (النهایه : ج 3 ص 314 «عنا»).
4- .أحنائها : أی معاطفها (النهایه : ج 1 ص 455 «حنا»).
5- .الرِّفق بالکسر : ما استعین به (القاموس المحیط : ج 3 ص 236 «رفق») . والأرفاق علی هذا عباره عن الأعضاء وسائر ما یستعین به الإنسان (بحار الأنوار : ج 60 ص 350) .
6- .نهج البلاغه : الخطبه 83 ، بحار الأنوار : ج 60 ص 349 ح 35 .
7- .الارعِواء : الندم علی الشیء والانصراف عنه والترک له (لسان العرب : ج 14 ص 328 «رعی»).
8- .بحار الأنوار : ج 3 ص 83 نقلاً عن توحید المفضّل .

ص: 317



فصل چهارم : حکمت پوشیده بودن اَجَل

فصل چهارم : حکمت پوشیده بودن اَجَلپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر مخلوق ، اندازه عمر خود را می دانست ، [زمین] با همه وسعتش بر او تنگ می شد و در دنیا هیچ قومی و هیچ زندگی مرفّهی ، او را سود نمی بخشید ؛ ولی اجل بر او پوشیده گردید و آرزو در وجود او دراز قرار داده شد.

امام علی علیه السلام در یادآوری نعمت های خداوند عز و جل :برای شما دو گوش قرار داد تا آنچه را که به آن دو مربوط می شود ، در یابند ، و دو چشم قرار داد تا آنچه را دیدنی است ، ببینند ، و اندام هایی قرار داد که هر یک در بر دارنده اعضایی متناسب در خمیدگی ها و مفاصل و ترکیب صورت های آنها و مدّت عمرشان هستند ، و بدن هایی قرار داد با اعضایی که آدمی از آنها کمک می گیرد ، و دل هایی قرار داد که طالب روزی های خود هستند ، برخوردار از : نعمت هایی فراگیر و بزرگ ، و آنچه موجب امتنان اوست ، و آنچه نگهدار عافیت (سلامت) است ، و برایتان عمرهایی مقدّر کرد و [مدّت و فرجام] آنها را از شما پوشیده داشت .

امام صادق علیه السلام خطاب به مفضّل بن عمر :اینک ای مفضّل در باره مدّت عمر آدمی ، که آگاهی بر آن از او پوشیده نگه داشته شده است ، بیندیش ؛ زیرا اگر انسان مقدار عمرش را می دانست و عمری کوتاه داشت ، با توجّه به این که همواره انتظار مرگ می کشید و چشم به راه فرا رسیدن آن در زمانی بود که از آن خبر داشت ، از زندگی لذّتی نمی برد ؛ بلکه همچون کسی بود که مال و دارایی اش از بین رفته و یا در آستانه نابودی است . چنین کسی از نابودی اموالش و بیم فقر ، همواره احساس ناداری و ترس می کند . این ، در حالی است که نگرانی و ترسی که از نابودی عمر ، گریبانگیر انسان می شود ، شدیدتر از نگرانی و ترسی است که از نابودی مال و دارایی برای او پدید می آید ؛ زیرا کسی که مال و ثروتش کم می شود ، امید به جایگزین آن دارد . از این رو آرامش می یابد ؛ امّا کسی که به تمام شدن عمر یقین دارد [و می داند در فلان روز خواهد مُرد] ، نومیدی بر وجودش استیلا می یابد . و [نیز] اگر عمری دراز داشت و از این امرْ آگاه بود ، دل به زندگی می بست و در خوش گذرانی ها و گناهان ، غرق می شد و چنان عمل می کرد که به شهوات خویش برسد و سپس در آخر عمرش توبه کند ... . اگر بگویی : «آدمی ، اکنون هم که مقدار عمرش از او پوشیده است و هر لحظه انتظار مرگ را می کشد ، [باز هم] مرتکب زشتکاری ها می شود و حرمت ها[ی الهی ]را هتک می کند!» ، پاسخ می دهم که : تدبیر درست در این باره همین است که به اجرا در آمده است (مدّت عمر بر آدمی پوشیده نگه داشته شده باشد) . حال اگر با وجود این ، انسان از بدی ها [و گناهان] باز نمی ایستد و روی نمی گرداند ، به سبب سرمستی او و ناشی از سنگ دلی اوست ، نه از وجود خطا در تدبیر [الهی] .

.


ص: 318

. .


ص: 319

. .


ص: 320

. .


ص: 321



5 . آخرت

اشاره

5 . آخرتدرآمدفصل یکم : آخرت شناسیفصل دوم : اهتمام به آخرتفصل سوم : یاد آخرتفصل چهارم : آباد کردن آخرتفصل پنجم : سودای آخرت

.


ص: 322

. .


ص: 323



درآمد

اشاره

آخرت ، در لغت

آخرت ، در قرآن و حدیث

اشاره

درآمدآخرت ، در لغتواژه «آخره» مؤنّث «آخِر» (بر وزن فاعل) و مقابل «اوّل» و «متقدِّم» است . در العین آمده است : الآخِرُ وَ الآخِرَهُ : نَقیضُ المُتَقَدِّمُ وَ المُتَقَدِّمَهُ ، وَ مُقَدَّمُ الشَّیءِ وَ مُؤَخَّرُهُ. (1) آخِر و آخره ، نقیض متقدّم و متقدّمه هستند ، و [گفته می شود :] مقدَّم (جلوی) یک چیز و مؤخَّر (عقب/ آخر) آن . در المقاییس نیز می خوانیم : الهَمزَهُ وَ الخاءُ وَ الرّاءُ أصلٌ واحِدٌ إلَیهِ تَرجعُ فُروعُهُ ، وَ هُوَ خِلافُ التَّقَدُّمِ . وَ هذا قِیاسٌ أخَذناهُ مِنَ الخَلیلِ ... . (2) همزه و خاء و راء ، یک ریشه معنایی را تشکیل می دهند و فروعش به آن باز می گردند . و آن ، خلاف «تقدّم» است . این قیاس است که ما از خلیل گرفته ایم .

آخرت ، در قرآن و حدیثقرآن کریم ، زندگیِ پیش از مرگ را زندگی اوّل و زندگیِ پس از مرگ را زندگیِ آخِر

.

1- .العین : ص 39 مادّه «أخر» .
2- .معجم مقاییس اللغه : ج 1 ص 70 .

ص: 324

نامیده است ، مانند : «لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولَی وَ الْأَخِرَهِ . (1) در این [سرای] نخستین و در آخرت ، ستایش ، از آنِ اوست» . «وَ إِنَّ لَنَا لَلْأَخِرَهَ وَ الْأُولَی . (2) و در حقیقت ، دنیا و آخرت ، از آنِ ماست» . «وَ لَلْأَخِرَهُ خَیْرٌ لَّکَ مِنَ الْأُولَی . (3) و آخرت ، برای تو ، بهتر از سرای نخستین است» . در واقع ، قرآن کریم و نیز احادیث اسلامی ، کلمه «آخره» را در یکی از بارزترین مصادیق لغوی آن به کار می برند . از این رو، هنگامی که یزید بن سلام از پیامبر صلی الله علیه و آله می پرسد : «چرا آخرت را آخرت نامیده اند؟»، ایشان در جواب می فرماید : لِأَنَّها مُتَأَخِّرَهٌ تَجی ءُ مِن بَعدِ الدُّنیا ، لا توصَفُ سِنینُها ، وَ لا تُحصی أیّامُها ، وَ لا یَموتُ سُکّانُها . (4) چون آن ، متأخّر است و پس از دنیا می آید . سال های آن ، وصف ناشدنی و روزهایش ناشمردنی هستند و ساکنان آن ، هیچ گاه نمی میرند . و از امام علی علیه السلام در وجه تسمیه آخرت نقل شده که : سُمِّیَتِ الآخِرَهُ آخِرَهً ، لِأَنَّ فیهَا الجَزاءَ وَ الثَّوابَ . (5) آخرت ، آخرت نامیده شده است ؛ چون سزا و پاداش در آن جاست. همان طور که علّامه مجلسی توضیح داده، (6) مقصود ، آن است که چون در

.

1- .قصص: آیه 70.
2- .لیل: آیه 13.
3- .ضحی: آیه 4.
4- .ر . ک : ص 332 ح 1 .
5- .ر . ک : ص 332 ح 2 .
6- .ر . ک : بحار الأنوار : ج 10 ص 13 .

ص: 325

آخرت ، سزا و ثواب است و جزا متأخّر از عمل است ، زندگی پس از مرگ ، آخرت نامیده شده است . این واژه در قرآن ، گاه صفت «النشأه» است (مانند : «ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَهَ الْأَخِرَهَ ؛ (1) پس خداوند است که نشئه آخرت را پدید می آورد» ) ، گاه صفت «الدار» (مانند : «وَ إِنَّ الدَّارَ الْأَخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ ؛ (2) و زندگی حقیقی ، همان سرای آخرت است» ) ، گاه مضاف إلیه «دار» (مانند : «وَ لَدَارُ الْأَخِرَهِ خَیْرٌ ؛ (3) و سرای آخرت ، بهتر است» ) و گاه صفت «الیوم» (مانند : «مِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْأَخِرِ ؛ (4) و برخی از مردم می گویند که به خدا و روز واپسین ایمان آوردیم» ) قرار گرفته است . البتّه در بیشتر موارد ، موصوف ، حذف گردیده و کلمه «آخرت» در مقابل «دنیا» و در باره زندگی پس از مرگ به کار رفته است . در قرآن کریم ، این کلمه در مجموع ، 143 بار تکرار شده است : چهار بار به معنای لغوی آن و 139 بار به معنای «زندگی پس از مرگ» ، و از این تعداد ، 88 بار به صورت «الآخره» و 22 بار به صورت «بالآخره» و سه بار به صورت «لَلآخره» و 26 بار به صورت «الآخِر» (که صفت «الیوم» قرار گرفته است) . نکته قابل توجّه ، این که : در نگاه ابتدایی ، ممکن است تصوّر شود که کلمه «آخرت» معادل کلمه قیامت (یوم الحساب) است ؛ امّا دقّت در ریشه لغوی و کاربردهای آن در قرآن و حدیث ، به روشنی نشان می دهد که مقصود از کلمه آخرت ، مقابل «دنیا»ست و شامل همه منازل و مواقف پس از مرگ می شود . پس قیامت ، تنها یکی از منازل آخرت محسوب می گردد ، چنان که پیامبر صلی الله علیه و آله قبر را

.

1- .عنکبوت : آیه 20 .
2- .عنکبوت : آیه 64 . نیز ، ر . ک : قصص : آیه 83 .
3- .یوسف : آیه 109 .
4- .بقره : آیه 8 .

ص: 326



1 . آخرت در مقایسه با دنیا

نخستین منزل آخرت معرّفی می کند : القَبرُ أوَّلُ مَنازِلِ الآخِرَهِ ؛ فَإِن یَنجُ مِنهُ فَما بَعدَهُ أیسَرُ مِنهُ ، وَ إن لَم یَنجُ مِنهُ فَما بَعدَهُ أشَدُّ مِنهُ . (1) گور ، نخستین منزلگاه آخرت است . اگر [انسان] از آن به سلامت برَهَد ، منزلگاه های پس از آن ، آسان تر از آن است و اگر به سلامت نرَهَد ، منزلگاه های پس از آن ، سخت تر از آن خواهد بود . بنا بر این ، آنچه در این بخش مورد توجّه است ، ارائه متونی است که مجموع زندگیِ پس از مرگ را مورد بررسی قرار داده اند ؛ امّا آنچه مربوط به هر یک از منازل و عوالم آخرت می شود (مانند : عالم برزخ ، قیامت ، حساب ، میزان ، صراط ، بهشت و دوزخ) در عناوین مربوط به خود خواهند آمد ، إن شاء اللّه . مهم ترین نکاتی که در این بخش آمده ، به طور خلاصه عبارت اند از :

1 . آخرت در مقایسه با دنیاقلم و زبان ، از تبیین عظمت آخرت در مقایسه با دنیا ناتوان است ؛ چرا که فانی را نمی توان با باقی سنجید و «متاع قلیل» با «مُلک کبیر» (2) قابل مقایسه نیست . از این رو ، هر توضیحی برای تفسیر ابدیّت در برابر زندگی موقّت ، نارساست . در احادیث اسلامی با چند مثال به این حقیقت ، اشاره شده است : مثال اوّل : مَا الدُّنیا فِی الآخِرَهِ إلّا مِثلُما یَجعَلُ أحَدُکُم إصبَعَهُ هذِهِ فِی الیَمِّ ، فَلیَنظُر بِمَ تَرجِعُ! (3)

.

1- .ر . ک : ص 334 ح 3 .
2- .اشاره است به آیه 20 از سوره انسان : «وَ إِذَا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیمًا وَ مُلْکًا کَبِیرًا» وآیه 77 از سوره نساء : «قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ» .
3- .ر . ک : ص 336 ح 8 .

ص: 327



2 . ویژگی های آخرت

اشاره
دنیا در مقایسه با آخرت نیست ، مگر همانند این که یکی از شما این انگشتش را در دریا فرو ببرد . پس بنگرد که انگشتش با چه [مقدار آب] باز می گردد! مثال دوم : ما أخَذَتِ الدُّنیا مِنَ الآخِرَهِ إلّا کَما أخَذَ مِخیَطٌ غُرِسَ فِی البَحرِ مِن مائِهِ . (1) دنیا از آخرت بر نگرفته است ، مگر آن سان که سوزنی فرو رفته در دریا از آب آن ، بر گرفته است . مثال سوم : مَا الدُّنیا مِنَ الآخِرَهِ إلّا کَنَفحَهِ أرنَبٍ. (2) دنیا در برابر آخرت نیست ، مگر چونان یک نَفَس خرگوشی. بدیهی است که این مَثَل ها تنها برای تقریب به ذهن است ، وگرنه حقیقت آخرت ، فوق این معانی است و با ابزار شناخت این جهان ، قابل فهماندن و فهمیدن نیست و به بیان ژرف امیر مؤمنان علیه السلام : کُلُّ شَی ءٍ مِنَ الدُّنیا سَماعُهُ أعظَمُ مِن عِیانِهِ ، وَ کُلُّ شَی ءٍ مِنَ الآخِرَهِ عِیانُهُ أعظَمُ مِن سَماعِهِ . (3) هر چیز دنیا ، شنیدنش بزرگ تر از دیدن آن است ، و هر چیز آخرت ، دیدنش بزرگ تر از شنیدن آن است .

2 . ویژگی های آخرتمهم ترین ویژگی های آخرت و برجسته ترین تفاوت های آن با دنیا از این قرار است :

.

1- .ر . ک : ص 336 ح 10 .
2- .ر . ک : ص 338 ح 11 .
3- .ر . ک : ص 338 ح 12 .

ص: 328



الف - قرارگاه
ب - خانه همیشگی
ج - خانه زندگی حقیقی
د - حاکمیت مطلق حق
ه - شهود حقایق غیبی
الف قرارگاهدنیا محلّ عبور انسان است و از همین رو ، از آن به «پل» تعبیر شده است ؛ امّا آخرت ، جایی است که انسان در آن جا خواهد ماند . و هوشیار ، کسی است که به فکر قرارگاه خود باشد . (1)

ب خانه همیشگیدنیا ، مسافرخانه انسان ، و آخرت ، خانه همیشگی اوست ، و هر انسان عاقلی به تأمین و تجهیز خانه همیشگی خود ، بیش از مسافرخانه اهمّیت می دهد . (2)

ج خانه زندگیِ حقیقیاز منظر قرآن ، زندگی دنیا در برابر زندگی آخرت ، بازیچه ای بیش نیست ، بدین معنا که انسان ، تنها در آخرت می تواند طعم هشیاری و زندگی حقیقی را بچشد و بفهمد زنده بودن یعنی چه . (3)

د حاکمیت مطلق حقدنیا آزمایشگاه انسان است . از این رو ، حق و باطل در آن آمیخته است ؛ امّا آخرت ، جایگاه ظهور نتیجه آزمایش هاست و به همین جهت ، در آن جا چیزی جز حق ، حاکم نخواهد بود . (4)

ه شهود حقایق غیبیهمه انسان ها حقایق غیبی را در آخرت می بینند و آنچه را خداوند متعال در دنیا به

.

1- .ر . ک : ص 343 (آخرت / فصل یکم / سرای ماندگاری) .
2- .ر . ک : ص 339 (آخرت / فصل یکم / سرای ماندن) .
3- .ر . ک : ص 349 (آخرت / فصل یکم / سرای زندگیِ حقیقی) و ص 353 (سرای بیداری) .
4- .ر . ک : ص 353 (آخرت / فصل یکم / سرای یقین) .

ص: 329



و - خانه پاداش کردار نیک و بد
ز - دشواری راه
ح - کامیابی شایستگان
آنان وعده داده ، بالعیان مشاهده می کنند . بنا بر این ، آنچه در دنیا برای آنان غیب محسوب می شود ، در آخرت به شهادت تبدیل می گردد و همه مردم به مرتبه یقین می رسند . (1)

و خانه پاداش کردار نیک و بددنیا خانه کار است و آخرت ، خانه پاداش ؛ (2) امّا نه به صورت پاداش های دنیوی ؛ بلکه بدین گونه که کار انسان در خانه دنیا ، در خانه آخرت ، به پاداش تبدیل می شود : «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ . (3) هر کس هم وزن ذرّه ای نیکی کند ، [نتیجه] آن را می بیند ، و هر کس هم وزن ذرّه ای بدی کند ، [نتیجه] آن را می بیند» .

ز دشواری راهیکی از خصوصیات مهمّ خانه آخرت ، دشواری راه آن است که تا انسان از بخشی از خواسته ها و هوس های خود نگذرد ، نمی تواند این راه را طی کند ، به عکسِ راه دنیا که در جهت تمایلات نفسانی است . از این رو ، احادیث اسلامی تأکید می کنند که راه آخرت را که به بهشت منتهی می گردد سختی و رنج ، فرا گرفته است ؛ (4) امّا راه دنیا که به دوزخ منتهی می گردد در میان هوس ها و شهوات است .

ح کامیابی شایستگانکامیابی های دنیا لزوما با شایستگی افراد ، مرتبط نیست و چه بسا انسان های

.

1- .ر . ک : ص 353 (آخرت / فصل یکم / سرای یقین) .
2- .ر . ک : ص 353 (آخرت / فصل یکم / سرای سزا) .
3- .زلزله : آیه 7 و 8 .
4- .ر . ک : ص 355 (آخرت / فصل یکم / سرای محصور در ناملایمات) .

ص: 330



ط - احاطه آخرت بر دنیا
شایسته ای که عمر خود را در محرومیت به سر می برند و حقوق آنان به وسیله انسان های ناشایست ، مورد تجاوز قرار می گیرد ؛ امّا کامیابی های آخرت ، ویژه انسان های شایسته است و به فرموده امام علی علیه السلام : أحوالُ الدُّنیا تَتبَعُ الاِتِّفاقَ ، وَ أحوالُ الآخِرَهِ تَتبَعُ الاِستِحقاقَ . (1) احوال دنیا تابع اتّفاق است و احوال آخرت ، تابع استحقاق .

ط احاطه آخرت بر دنیاآخرین ویژگی برجسته آخرت ، احاطه آن بر دنیاست ، بدین معنا که آخرت هم اکنون وجود دارد و دوزخ ، هم اکنون بر انسان های ناشایست ، و بهشت ، هم اکنون بر انسان های شایسته احاطه دارد ، و به تعبیر دیگر ، دنیا نمادی از آخرت است . (2) البتّه انسان تا وقتی که در نَشئه دنیا قرار دارد ، نمی تواند حقیقت آخرت و بهشت و دوزخ را بفهمد ؛ لیکن با خروج از این نشئه ، حقایق و منازل آخرت ، یکی پس از دیگری برای او آشکار می گردد ، چنان که امام علی علیه السلام فرموده است : النّاسُ نِیامٌ ، فإِذا ماتُوا انتَبَهوا. (3) مردمان خواب اند و زمانی که می میرند ، بیدار می شوند . و قرآن نیز تصریح می کند که : «لَّقَدْ کُنتَ فِی غَفْلَهٍ مِّنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَآءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ . (4) واقعا که سخت از این حال در غفلت بودی . و ما پرده ات را از چشمانت برداشتیم و دیده ات امروز تیز است» .

.

1- .ر . ک : ص 357 (آخرت / فصل یکم / سرایی که احوال آن ، تابع شایستگی است) .
2- .ر . ک : ص 358 ، پانوشت 3 .
3- .خصائص الأئمّه : ص 112 ، عیون الحکم و المواعظ : ص 66 ح 1673 ، عوالی اللآلی : ج 4 ص 73 ح 48 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 39 ؛ جواهر المطالب : ج 2 ص 150 ح 60 ، مئه کلمه ، جاحظ : ص 18 ح 2 ، المناقب ، خوارزمی : ص 375 ح 395 . نیز ، ر . ک : تنبیه الخواطر : ج 1 ص 150 ، تفسیر الثعالبی : ج 5 ص 286 ، إحیاء علوم الدین : ج 4 ص 35 .
4- .ق : آیه 22 .

ص: 331



3 . اهتمام به آباد ساختن خانه آخرت

3 . اهتمام به آباد ساختن خانه آخرتدر فصل دوم تا پنجم این بخش ، با رساترین بیان ها و بلیغ ترین موعظه ها ، بر چهار نکته تأکید شده است : نکته اوّل . لزوم توجّه تام به آبادسازی خانه آخرت و توصیه به کسب ارزش های معنوی برای تهیّه امکانات لازم جهت تجهیز آن . نکته دوم . بیان آنچه موجب یادآوری آخرت و نیز سرمایه گذاری برای دستیابی به آخرت و آبادانی آن می گردد . نکته سوم . آثار و برکات آبادسازی خانه آخرت و تأکید بر این که آبادسازی خانه آخرت ، به معنای تخریب خانه دنیا نیست ؛ بلکه یکی از برکات آبادانی آخرت ، آباد شدن دنیاست و اگر کسی با خدا و معنویت ، پیوند برقرار کند ، خیر دنیا و آخرت را برای خود ، فراهم کرده است : «مَّن کَانَ یُرِیدُ ثَوَابَ الدُّنْیَا فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْیَا وَالْأَخِرَهِ . (1) هر کس پاداش دنیا می خواهد، پاداش دنیا و آخرت در پیشگاه خداست» . نکته چهارم . بر حذر داشتن از : عدم اهتمام به آخرت ، فراموش کردن آن ، آنچه موجب فراموشیِ آخرت و ویرانی آن است ، و آثار و مفاسد ویران شدن خانه آخرت . و اینک ، توضیح این اجمال از متن قرآن و حدیث :

.

1- .نساء : آیه 134 .

ص: 332

الفصل الأوّل : معرفه الآخره1 / 1تَسمِیَهُ الآخِرَهِعلل الشرائع عن یزید بن سلام أنَّه سَألَ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ لَهُ :أخبِرنی لِمَ سُمِّیَتِ الآخِرَهُ آخِرَهً؟ قالَ[ صلی الله علیه و آله ] : لِأَنَّها مُتَأَخِّرَهٌ تَجیءُ مِن بَعدِ الدُّنیا ، لا توصَفُ سِنینُها (1) ، ولا تُحصی أیّامُها ، ولا یَموتُ سُکّانُها . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :سُمِّیَتِ الآخِرَهُ آخِرَهً ؛ لِأَنَّ فیهَا الجَزاءَ وَالثَّوابَ . (3)

.

1- .فی المصدر : «سنیها» ، والتصویب من بحار الأنوار . قال ابن الأثیر : تجمع السنه علی سنَهات وسَنَوات ، فإذا جمعتها جمع الصحّه کسرت السین فقلت : سِنون وسِنین ، وبعضهم یضمّها ، ومنهم من یقول : سِنین علی کلّ حال فی الرفع والنصب والجرّ ویجعل الإعراب علی النون الأخیره ، فإذا أضفتها علی الأول حذفت نون الجمع للإضافه وعلی الثانی لا تحذفها فتقول : سِنی زید وسنینُ زید (النهایه : ج 2 ص 414 «سنه») .
2- .علل الشرائع : ص 470 ح 33 ، بحار الأنوار : ج 57 ص 356 ح 2 .
3- .علل الشرائع : ص 2 ح 1 عن علیّ بن محمّد ، بحار الأنوار : ج 57 ص 355 ح 1 .

ص: 333



فصل یکم : آخرت شناسی

1 / 1 نام گذاری آخرت

فصل یکم : آخرت شناسی1 / 1نام گذاری آخرتعلل الشرائع به نقل از یزید بن سلام ، در گفتگو با پیامبر خدا :[گفتم :] مرا خبر دهید که چرا آخرت را آخرت نامیده اند؟ فرمود : «چون متأخّر از دنیاست و پس از آن می آید . سال های آن به وصف نمی آید ، و روزهایش شماره نمی شود و ساکنانش نمی میرند» .

امام علی علیه السلام :آخرت را به این دلیل ، آخرت نامیده اند که سزا و پاداش در آن جاست.

.


ص: 334

1 / 2أوَّلُ مَنازِلِ الآخِرَهرسول اللّه صلی الله علیه و آله :القَبرُ أوَّلُ مَنازِلِ الآخِرَهِ ؛ فَإِن یَنجُ مِنهُ فَما بَعدَهُ أیسَرُ مِنهُ ، وإن لَم یَنجُ مِنهُ فَما بَعدَهُ أشَدُّ مِنهُ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :أوَّلُ عَدلِ الآخِرَهِ القُبورُ ؛ لا یُعرَفُ [ فیها] (2) شَریفٌ مِن وَضیعٍ . (3)

الإمام علیّ علیه السلام :المَوتُ أوَّلُ عَدلِ الآخِرَهِ . (4)

عنه علیه السلام :المَوتُ بابُ الآخِرَهِ . (5)

الإمام الکاظم علیه السلام مِن کَلامِهِ عِندَ قَبرٍ حَضَرَهُ :إنَّ شَیئاً هذا آخِرُهُ لَحَقیقٌ أن یُزهَدَ فی أوَّلِهِ ، وإنَّ شَیئاً هذا أوَّلُهُ لَحَقیقٌ أن یُخافَ آخِرُهُ . (6)

1 / 3المُقارَنَهُ بَینَ الآخِرهِ وَالدُّنیاالکتاب«فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ». (7)

.

1- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 140 ح 454 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 1 ص 526 ح 1373 کلاهما عن عثمان ، ربیع الأبرار : ج 4 ص 204 وفیهما «شرّ» بدل «أشدّ» ؛ جامع الأخبار : ص 485 ح 1351 ،روضه الواعظین : ص 542 ، بحارالأنوار : ج 6 ص 242 ح 64 .
2- .ما بین المعقوفین أثبتناه من المصادر الاُخری .
3- .الجعفریّات : ص 205 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 233 عن الإمام علیّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 81 ص 283 ح 40 بزیاده «وغنیّ من فقیر» فی آخره .
4- .غرر الحکم : ج 1 ص 376 ح 1435 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 28 ح 381 .
5- .غرر الحکم : ج 1 ص 84 ح 319 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 39 ح 860 .
6- .معانی الأخبار : ص 343 ، تحف العقول : ص 408 کلاهما عن حفص بن غیاث النخعی ، بحار الأنوار : ج 73 ص 103 ح 91 .
7- .السجده : 17.

ص: 335



1 / 2 نخستین منزلگاه آخرت

1 / 3 مقایسه میان آخرت و دنیا

1 / 2نخستین منزلگاه آخرتپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گور ، نخستین منزلگاه آخرت است . اگر [انسان] از آن به سلامت برَهَد ، منزلگاه های پس از آن ، آسان تر از آن است ، و اگر از آن به سلامت نَرَهد ، منزلگاه های پس از آن ، سخت تر از آن خواهد بود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نخستین مرحله عدالت آخرت ، گورهایند که در آنها میان شریف و دون پایه ، فرقی نهاده نمی شود.

امام علی علیه السلام :مرگ ، نخستین مرحله عدالت [و داوریِ ]آخرت است.

امام علی علیه السلام :مرگ ، دروازه آخرت است.

امام کاظم علیه السلام در سخنانی بر سر قبری که بر آن حاضر شده بود :چیزی (دنیا) که پایانش این است ، سزاوار است که به ابتدای آن ، دل بسته نشود ، و چیزی (آخرت) که ابتدایش این جاست ، سزاوار است که از پایان آن ، ترسیده شود.

1 / 3مقایسه میان آخرت و دنیاقرآن«هیچ کس نمی داند چه چیز از آنچه روشنی بخش دیدگان است ، به [پاداش ]آنچه انجام می داده اند ، برای آنان پنهان شده است» .

.


ص: 336

«انظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَلْاخِرَهُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلاً » . (1)

«وَ إِذَا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیمًا وَ مُلْکًا کَبِیرًا » . (2)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :وَاللّهِ مَا الدُّنیا فِی الآخِرَهِ إلّا مِثلُما یَجعَلُ أحَدُکُم إصبَعَهُ هذِهِ (3) فِی الیَمِّ ، فَلیَنظُر بِمَ تَرجِعُ! (4)

المستدرک علی الصحیحین عن المستورد (5) :المستدرک علی الصحیحین عن المستورد (6) : کُنّا عِندَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَتَذاکَرُوا الدُّنیا وَالآخِرَهَ ، فَقالَ بَعضُهُم : إنَّمَا الدُّنیا بَلاغٌ لِلآخِرَهِ ، فیهَا العَمَلُ وفیهَا الصَّلاهُ وفیهَا الزَّکاهُ . وقالَت طائِفَهٌ مِنهُم : الآخِرَهُ فیهَا الجَنَّهُ . وقالوا ما شاءَ اللّهُ . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَا الدُّنیا فِی الآخِرَهِ إلّا کَما یَمشی أحَدُکُم إلَی الیَمِّ فَأَدخَلَ إصبَعَهُ فیهِ ؛ فَما خَرَجَ مِنهُ فَهِیَ الدُّنیا . (7)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما أخَذَتِ الدُّنیا مِنَ الآخِرَهِ إلّا کَما أخَذَ مِخیَطٌ غُرِسَ فِی البَحرِ مِن مائِهِ . (8)

عنه صلی الله علیه و آله :مَثَلُکُم أیُّهَا الاُمَّهُ کَمَثَلِ عَسکَرٍ قَد سارَ أوَّلُهُم ونودِیَ بِالرَّحیلِ ؛ فَما أسرَعَ ما یَلحَقُ آخِرُهُم بِأَوَّلِهِم! وَاللّهِ مَا الدُّنیا مِنَ الآخِرَهِ إلّا کَنَفحَهِ (9) أرنَبٍ ، الجِدَّ الجِدَّ عِبادَ اللّهِ! وَاستَعینوا بِاللّهِ رَبِّکُم . 10

.

1- .الإسراء : 21.
2- .الإنسان : 20 .
3- .أی السبّابه ، فقد جاء فی المصدر بعد کلمه هذه : «وأشار یحیی بالسبّابه» ویحیی هو ابن سعید ، من رجال سند الروایه .
4- .صحیح مسلم : ج 4 ص 2193 ح 55 ، سنن الترمذی : ج 4 ص 561 ح 2323 ، سنن ابن ماجه : ج 2 ص 1376 ح 4108 ، کنز العمّال : ج 3 ص 195 ح 6138 ؛ مشکاه الأنوار : ص 467 ح 1558 ، تنبیه الخواطر : ج 1 ص 150 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 119 ح 110 .
5- .هو المُستورِد بن شدّاد بن عَمرو القَرَشیّ (راجع : ترجمته فی تهذیب الکمال : ج 27 ص 439) .
6- .المستدرک علی الصحیحین : ج 4 ص 355 ح 7898 ، کنز العمّال : ج 3 ص 195 ح 6136 .
7- .المعجم الکبیر : ج 20 ص 308 ح 733 عن المستورد ، کنز العمّال : ج 3 ص 195 ح 1637.
8- .کذا فی المصدر بالحاء المهمله ، والظاهر أنّها مصحّفه عن «نفجه» بالجیم ، قال ابن الأثیر : کنفجه أرنب : أی کوثبته من مَجثَمه ، یرید تقلیل مدّتها (النهایه : ج 5 ص 88 «نفج») .
9- .الفردوس : ج 4 ص 148 ح 6456 عن عمر ، کنز العمّال : ج 15 ص 797 ح 43163 .

ص: 337

«بنگر که چگونه بعضی از آنان را بر بعضی دیگر برتری داده ایم، و قطعا درجات آخرت ، بزرگ تر و برتر است» .

«و چون بدان جا بنگری ، [سرزمینی از] نعمت و کشوری پهناور می بینی» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به خدا سوگند که دنیا در مقایسه با آخرت ، جز مانند این که فردی از شما این انگشتش (1) را در دریا فرو ببرد ، نیست . پس بنگرد که انگشتش با چه [مقدار آب] باز می گردد .

المستدرک علی الصحیحین به نقل از مُستورِد (2) :در خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله بودم که حاضران ، سخن از دنیا و آخرت به میان آوردند . بعضی گفتند : دنیا ، در حقیقت ، جای توشه برداشتن برای آخرت است . در آن ، عمل است و نماز است و زکات . گروهی گفتند : در آخرت ، بهشت است . و هر کس سخنی گفت . پیامبر خدا فرمود : «دنیا در برابر آخرت ، جز به مانند این نیست که فردی از شما به کنار دریا برود و انگشتش را در آن فرو برد . آنچه از [نَم] دریا [با انگشتش ]بیرون می آید ، همان دنیاست» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آنچه دنیا از آخرت گرفته است ، جز به اندازه آبی که سوزنی فرو رفته در دریا به خود می گیرد ، نیست .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حکایت شما ای مردم همانند سپاهی است که ابتدای آن رفته و ندای کوچ [در آن،] سر داده شده است . پس چه زود ، آخر آن سپاه به اوّلش می رسد! به خدا سوگند ، دنیا در برابر آخرت ، جز به مانند یک نَفَس (جهش) (3) خرگوشی نیست . بکوشید ، بکوشید ای بندگان خدا و از خداوند ، پروردگارتان ، کمک بجویید.

.

1- .یعنی انگشت نشانه اش را . در مأخذ ، پس از کلمه «این» آمده است : «یحیی با انگشت نشانه اش ، اشاره کرد» . مقصود از یحیی ، «یحیی بن سعید» ، از رجال سند این روایت است .
2- .مراد ، مستورد بن شدّاد بن عمرو قرشی است . برای دیدن شرح حال او ، ر . ک : تهذیب الکمال : ج 27 ص 439 .
3- .در مأخذ ، «نفحه (با حاء)» آمده است ؛ ولی ظاهرا تصحیف شده «نفجه» (با جیم) باشد . ابن اثیر می گوید : «کنفجه أرنب ؛ مانند یک جهش خرگوش . و مراد ، کم بودن مدّت دنیاست» (النهایه : ج 5 ص 88 مادّه «نفج») .

ص: 338

الإمام علیّ علیه السلام :کُلُّ شَیءٍ مِنَ الدُّنیا سَماعُهُ أعظَمُ مِن عِیانِهِ ، وکُلُّ شَیءٍ مِنَ الآخِرَهِ عِیانُهُ أعظَمُ مِن سَماعِهِ ، فَلیَکفِکُم مِنَ العِیانِ السَّماعُ ، ومِنَ الغَیبِ الخَبَرُ . (1)

عنه علیه السلام :ما المَغرورُ الَّذی ظَفِرَ مِنَ الدُّنیا بِأَعلی هِمَّتِهِ ، کَالآخَرِ الَّذی ظَفِرَ مِنَ الآخِرَهِ بِأَدنی سُهمَتِهِ . (2)

عنه علیه السلام فی تَمجیدِ اللّهِ عز و جل :سُبحانَکَ ما أعظَمَ ما نَری مِن خَلقِکَ! وما أصغَرَ کُلَّ عَظیمَهٍ فی جَنبِ قُدرَتِکَ! وما أهوَلَ ما نَری مِن مَلَکوتِکَ ! وما أحقَرَ ذلِکَ فیما غابَ عَنّا مِن سُلطانِکَ! وما أسبَغَ (3) نِعَمَکَ فِی الدُّنیا! وما أصغَرَها فی نِعَمِ الآخِرَهِ! (4)

1 / 4خَصائِصُ الآخِرَهِأ دارُ القَرارِالکتاب«یَاقَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَ إِنَّ الْاخِرَهَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ » . (5)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 114 ، عدّه الداعی : ص 99 عنهم علیهم السلام ولیس فیه ذیله من «فلیکفکم ...» ، غرر الحکم : ج 4 ص 542 ح 6908 و ص 541 ح 6907 و ج 5 ص 41 ح 7360 ، بحار الأنوار : ج 8 ص 191 ح 168 .
2- .نهج البلاغه : الحکمه 370 ، تنبیه الخواطر : ج 1 ص 79 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 124 ح 112 .
3- .سَبَغَت النعمهُ : اتّسعَت. وأسبَغَ اللّه ُ علیه النعمهَ : أَی أتَمّها (الصحاح : ج 4 ص 1321 «سبغ») .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 109 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 318 ح 43 ؛ المعیار والموازنه : ص 257 نحوه .
5- .غافر : 39.

ص: 339



1 / 4 ویژگی های آخرت

الف - سرای ماندن
امام علی علیه السلام :هر چیز دنیا [از خیر و شرّش] ، شنیدنش بزرگ تر از دیدن آن است ، و هر چیز آخرت [از پاداش ها و کیفرهایش] ، دیدنش بزرگ تر از شنیدن آن است . پس برای دیدن [امور آخرت] به شنیدن [اوصاف آنها] بسنده کنید و برای [آگاهی از] غیب ، به خبر[ی که پیامبران و مُخبرانِ صادق در باره آن به شما داده اند] ، اکتفا نمایید.

امام علی علیه السلام :فریب [ِ دنیا] خورده ای که از دنیا به بالاترین خواست خویش رسیده ، همانند کسی نیست که از آخرت به کمترین بهره خویش دست یافته است .

امام علی علیه السلام در تمجید خداوند :منزّهی تو ، ای خداوند! وه که چه باعظمت است آنچه از آفرینش تو می بینیم! و چه ناچیز است هر عظمتی در برابر قدرت تو! و چه هول انگیز است آنچه از ملکوت تو می بینیم! و چه حقیرند اینها در برابر آنچه از پادشاهی تو از ما پنهان است! و چه [فراوان و] فراگیر است نعمت های تو در دنیا! و چه خُردند اینها در برابر نعمت های آخرت!

1 / 4ویژگی های آخرتالف سرای ماندنقرآن«ای قوم من! این زندگی دنیا ، تنها ، کالایی [ناچیز] است ، و در حقیقت ، آخرت است که سرای ماندن است» .

.


ص: 340

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام :إیّاکَ أن تُخدَعَ عن دارِ القَرارِ ومَحَلِّ الطَّیِّبینَ الأَخیارِ وَالأَولیاءِ الأَبرارِ ، الَّتی نَطَقَ القُرآنُ بِوَصفِها وأثنی عَلی أهلِها ، ودَلَّکَ اللّهُ سُبحانَهُ عَلَیها ودَعاکَ إلَیها . (1)

عنه علیه السلام :إنَّمَا الدُّنیا دارُ مَجازٍ وَالآخِرَهُ دارُ قَرارٍ ، فَخُذوا مِن مَمَرِّکُم لِمَقَرِّکُم . (2)

عنه علیه السلام :إنَّمَا الدُّنیا دارُ مَمَرٍّ وَالآخِرَهُ دارُ مُستَقَرٍّ ، فَخُذوا مِن مَمَرِّکُم لِمُستَقَرِّکُم ، ولا تَهتِکُوا أستارَکُم عِندَ مَن یَعلَمُ أسرارَکُم . (3)

عنه علیه السلام فی صِفَهِ أهلِ الجَنَّهِ :قَومٌ لَم تَزَلِ الکَرامَهُ تَتَمادی بِهِم حَتّی حَلّوا دارَ القَرارِ ، وأمِنوا نُقلَهَ الأَسفارِ . (4)

عنه علیه السلام :الآخِرَهُ دارُ مُستَقَرِّکُم ، فَجَهِّزوا إلَیها ما یَبقی لَکُم . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ الدُّنیا لَم تُخلَق لَکُم دارَ مُقامٍ ، بَل خُلِقَت لَکُم مَجازا لِتَزَوَّدوا مِنهَا الأَعمالَ إلی دارِ القَرارِ . (6)

الإمام زین العابدین علیه السلام مِن دُعائِهِ یَومَ الثُّلاثاءِ :اللّهُمَّ أصلِح لی دینی ؛ فَإِنَّهُ عِصمَهُ أمری، وأصلِح لی آخِرَتی؛ فَإِنَّها دارُ مَقَرّی وإلَیها مِن مُجاوَرَهِ اللِّئامِ مَفَرّی. (7)

.

1- .غرر الحکم : ج 2 ص 320 ح 2734 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 100 ح 2300.
2- .نهج البلاغه : الخطبه 203 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 218 نحوه ، بحار الأنوار : ج 73 ص 134 ح 138 ؛ تذکره الخواصّ : ص 132 نحوه .
3- .غرر الحکم : ج 3 ص 87 ح 3898 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 177 ح 3639 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 165 ، تنبیه الخواطر : ج 1 ص 68 ، بحار الأنوار : ج 8 ص 163 ح 104 .
5- .غرر الحکم : ج 2 ص 121 ح 2050 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 62 ح 1616 وفیه «قرارکم» بدل «مستقرّکم» .
6- .نهج البلاغه : الخطبه 132 ، غرر الحکم : ج 2 ص 662 ح 3699 نحوه .
7- .البلد الأمین : ص 123 ، المصباح للکفعمی : ص 164 ، بحار الأنوار : ج 90 ص 187 ح 25 .

ص: 341

حدیثامام علی علیه السلام :زنهار که سرای ماندن و آن جایگاهِ پاکانِ نیک سرشت و اولیای نیکوکار را به فریب [شیطان] ، از کف بدهی ؛ سرایی که قرآن ، آن را وصف کرده و اهلش را ستوده ، و خداوند سبحان ، تو را به آن ره نمون شده و تو را به سوی آن فرا خوانده است!

امام علی علیه السلام :دنیا ، در حقیقت، سرای گذر است و آخرت ، سرای ماندن . پس ، از گذرگاه خود ، برای ماندْگاهتان توشه بردارید.

امام علی علیه السلام :دنیا در حقیقت ، سرای گذر است و آخرت ، سرای ماندن . پس ، از گذرگاه خود ، برای ماندْگاهتان توشه برگیرید و پرده هایتان را در نزد کسی که رازهای شما را می داند ، ندرید.

امام علی علیه السلام در توصیف بهشتیان :آنان گروهی هستند که همواره از کرامت [الهی ]بهره مندند ، تا آن گاه که در سرای ماندن فرود آیند و از جا به جایی های سفر ، آسوده گردند.

امام علی علیه السلام :آخرت ، سرای ماندن شماست . پس آنچه را برای شما می ماند ، برای آن سرا آماده سازید.

امام علی علیه السلام :دنیا برای شما ، سرای ماندن آفریده نشده است ؛ بلکه برایتان گذرگاهی آفریده شده تا از آن ، توشه عمل برای سرای ماندن برگیرید.

امام زین العابدین علیه السلام در دعای روز سه شنبه :بار خدایا! دینم را برایم درست گردان ؛ چرا که آن ، نگهبان امور من است ، و آخرتم را برایم درست گردان ؛ چرا که آن ، سرای ماندن من و گریزگاه من از همسایگی با فرومایگان است .

.


ص: 342

عنه علیه السلام :مَعاشِرَ أصحابی ، الدُّنیا دارُ مَمَرٍّ وَالآخِرَهُ دارُ مَقَرٍّ ، فَخُذوا مِن مَمَرِّکُم لِمَقَرِّکُم . (1)

الإمام الباقر علیه السلام :الآخِرَهُ دارُ قَرارٍ وَالدُّنیا دارُ فَناءٍ وزَوالٍ ، ولکِنَّ أهلَ الدُّنیا أهلُ غَفلَهٍ . (2)

ب دارُ البَقاءِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :یا أهلَ الخُلودِ ، یا أهلَ البَقاءِ ، إنَّکُم لَم تُخلَقوا لِلفَناءِ (3) ، وإنَّما تُنقَلونَ مِن دارٍ إلی دارٍ ، کَما نُقِلتُم مِنَ الأَصلابِ إلَی الأَرحامِ ، ومِنَ الأَرحامِ إلَی الدُّنیا ، ومِنَ الدُّنیا إلَی القُبورِ ، ومِنَ المَوقِفِ إلَی الخُلودِ فِی الجَنَّهِ أوِ النّارِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :یا عَجَبا کُلَّ العَجَبِ لِلمُصَدِّقِ بِدارِ الخُلودِ وهُوَ یَسعی لِدارِ الغُرورِ ! (5)

الإمام علیّ علیه السلام :أیُّهَا النّاسُ ، ألا إنَّ الدُّنیا دارُ فَناءٍ وَالآخِرَهَ دارُ بَقاءٍ ، فَخُذوا مِن مَمَرِّکُم لِمَقَرِّکُم . (6)

.

1- .الأمالی للصدوق : ص 289 ح 321 عن طاووس الیمانی ، بحار الأنوار : ج 78 ص 147 ح 7 .
2- .الکافی : ج 2 ص 133 ح 16 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 193 کلاهما عن جابر ، تحف العقول : ص 377 عن سفیان الثوری عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 73 ص 36 ح 17.
3- .فی المصدر : «للقاء» ، والتصویب من المصادر الاُخر .
4- .الفردوس : ج 5 ص 297 ح 8237 عن أبی هریره ، تاریخ دمشق : ج 10 ص 490 ، تهذیب الکمال : ج 4 ص 294 الرقم 782 ، سیر أعلام النبلاء : ج 5 ص 91 الرقم 31 کلّها عن بلال بن سعد من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام .
5- .مسند الشهاب : ج 1 ص 348 ح 595 عن أبی جعفر عبد اللّه بن مسور الهاشمی ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 8 ص 133 ح 61 عن أبی جعفر المدائنی ، ذمّ الدنیا : ص 17 ح 14 عن أبی جعفر ، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 19 ص 330 ، کنز العمّال : ج 3 ص 160 ح 5962 ؛ المحاسن : ج 1 ص 377 ح 831 عن أبی النعمان عن الإمام الباقر علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 78 ص 184 ح 10 .
6- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 298 ح 56 عن أحمد بن الحسن الحسینی عن الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام ، نهج البلاغه : الخطبه 203 ، الأمالی للصدوق : ص 172 ح 174 ، مشکاه الأنوار : ص 468 ح 1567 ، روضه الواعظین : ص 485 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 88 ح 56.

ص: 343



ب - سرای ماندگاری
امام زین العابدین علیه السلام :ای گروه یاران من! دنیا سرای گذر است و آخرت ، سرای ماندن . پس ، از گذرگاه خویش برای اقامتگاهتان توشه برگیرید.

امام باقر علیه السلام :آخرت ، سرای ماندن است و دنیا سرای رفتن و نیست شدن ؛ امّا اهل دنیا اهل غفلت اند .

ب سرای ماندگاریپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای اهل جاودانگی ، ای اهل ماندگاری! شما برای نابودی آفریده نشده اید ؛ بلکه از سرایی به سرایی انتقال داده می شوید ، همچنان که از پُشت ها به زهدان ها ، و از زهدان ها به دنیا منتقل شدید و از دنیا به گورها ، و از موقف (قیامت) به جاودانگی در بهشت یا دوزخ [انتقال می یابید] .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شگفتا و شگفتا از کسی که سرای جاودانگی را قبول دارد و با این حال برای سرای فریب (دنیا) می کوشد!

امام علی علیه السلام :ای مردم! بدانید که دنیا سرای نیستی است و آخرت ، سرای ماندگاری است . پس ، از گذرگاه خود ، برای اقامتگاهتان توشه برگیرید.

.


ص: 344

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِعامِرِ دارِ الفَناءِ ، وتارِکِ دارِ البَقاءِ ! (1)

عنه علیه السلام :دارُ البَقاءِ مَحَلُّ الصِّدّیقینَ ، ومَوطِنُ الأَبرارِ وَالصّالِحینَ . (2)

عنه علیه السلام فیما کَتَبَهُ إلَی ابنِهِ الحَسَنِ علیه السلام :اِعلَم یا بُنَیَّ ، أنَّکَ إنَّما خُلِقتَ لِلآخِرَهِ لا لِلدُّنیا ، ولِلفَناءِ لا لِلبَقاءِ ، و لِلمَوتِ لا لِلحَیاهِ ، وإنَّکَ فی قُلعَهٍ (3) ودارِ بُلغَهٍ (4) وطَریقٍ إلَی الآخِرَهِ . (5)

عنه علیه السلام :إنَّکُم إنَّما خُلِقتُم لِلآخِرَهِ لا لِلدُّنیا ، ولِلبَقاءِ لا لِلفَناءِ . (6)

عنه علیه السلام :غایَهُ الآخِرَهِ البَقاءُ . (7)

عنه علیه السلام :لِکُلِّ شَیءٍ مِنَ الآخِرَهِ خُلودٌ وبَقاءٌ . (8)

عنه علیه السلام :الدُّنیا أمَدٌ ، الآخِرَهُ أبَدٌ . (9)

.

1- .نهج البلاغه : الحکمه 126 ، خصائص الأئمّه : ص 101 ، تنبیه الخواطر : ج 1 ص 62 وفیه «لعامل» بدل «لعامر» ، غرر الحکم : ج 4 ص 336 ح 6251 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 199 ح 28 .
2- .غرر الحکم : ج 4 ص 15 ح 5126 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 251 ح 4702 .
3- .أی دار تحوّل وارتحال (النهایه : ج 4 ص 102 «قلع») .
4- .البُلغه بالضمّ : الکفایه ؛ وهو ما یکتفی به فی العیش ؛ أی دار عَمَل یُتَبلّغ فیها من صالح الأعمال ویُتَزَوّد (مجمع البحرین : ج 1 ص 187 «بلغ») .
5- .نهج البلاغه : الکتاب 31 ، تحف العقول : ص 76 ، کشف المحجّه : ص 228 عن عمر بن أبی المقدام عن الإمام الباقر عنه علیهماالسلام ، خصائص الأئمّه : ص 117 نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 205 ح 1 ؛ کنز العمّال : ج 16 ص 173 ح 44215 نقلاً عن وکیع والعسکری فی المواعظ نحوه .
6- .غرر الحکم : ج 3 ص 96 ح 3843 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 174 ح 3629 .
7- .غرر الحکم : ج 4 ص 370 ح 6353 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 348 ح 5908 .
8- .غرر الحکم : ج 5 ص 17 ح 7298 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 402 ح 6783 .
9- .غرر الحکم : ج 1 ص 10 ح 4 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 36 ح 712 .

ص: 345

امام علی علیه السلام :در شگفتم از کسی که سرای نیستی را آباد می کند و سرای ماندگاری را فرو می گذارد!

امام علی علیه السلام :سرای ماندگاری ، جایگاه صدّیقان و اقامتگاه نیکان و درستکاران است.

امام علی علیه السلام در نامه ای به پسرش حسن علیه السلام :بدان ای پسرم که تو در حقیقت ، برای آخرت آفریده شده ای نه برای دنیا ، و برای رفتن نه برای ماندن [در این سرای خاکی] ، و برای مُردن نه برای زیستن . تو در یک کوچگاه هستی ؛ در سرایی که باید از آن [برای سفر آخرت] ، توشه برداری و در راهی منتهی به آخرت.

امام علی علیه السلام :همانا شما برای آخرت آفریده شده اید ، نه برای دنیا ، و برای ماندگاری آفریده شده اید ، نه برای نابودی.

امام علی علیه السلام :پایان آخرت ، ماندگاری است.

امام علی علیه السلام :هر چیزِ آخرت ، جاویدان و ماناست.

امام علی علیه السلام :دنیا موقّتی است و آخرت ، ابدی.

.


ص: 346

عنه علیه السلام :یَنبَغی لِمَن أیقَنَ بِبَقاءِ الآخِرَهِ ودَوامِها أن یَعمَلَ لَها . (1)

عنه علیه السلام فی ذِکرِ حَدیثِ مِعراجِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ عز و جل : ... یا أحمَدُ . . . إنَّ أهلَ الآخِرَهِ قُلوبُهُم فی أجوافِهِم قَد قُرِحَت ، یَقولونَ : مَتی نَستَریحُ مِن دارِ الفَناءِ إلی دارِ البَقاءِ؟ (2)

الإمام زین العابدین علیه السلام مِن دُعائِهِ فی صَلاهِ اللَّیلِ :اللّهُمَّ وإذ سَتَرتَنی بِعَفوِکَ ، وتَغَمَّدتَنی بِفَضلِکَ فی دارِ الفَناءِ بِحَضرَهِ الأَکفاءِ ، فَأَجِرنی من فَضیحاتِ دارِ البَقاء عِندَ مَواقِفِ الأَشهادِ مِنَ المَلائِکَهِ المُقَرَّبینَ ، وَالرُّسُلِ المُکَرَّمینَ ، وَالشُّهَداءِ ، وَالصّالِحینَ . (3)

عنه علیه السلام :العَجَبُ کُلُّ العَجَبِ لِمَن عَمِلَ لِدارِ الفَناءِ ، وتَرَکَ دارَ البَقاءِ ! (4)

الکافی عن علیّ بن أسباط عنهم علیهم السلام :فیما وَعَظَ اللّهُ عز و جل بِهِ عیسی علیه السلام : ... یَابنَ مَریَمَ ، لَو رَأَت عَینُکَ ما أعدَدتُ لِأَولِیائِیَ الصّالِحینَ ذابَ قَلبُکَ وزَهَقَت نَفسُکَ شَوقا إلَیهِ ، فَلَیسَ کَدارِ الآخِرَهِ دارٌ تَجاوَرَ فیهَا الطَّیِّبونَ ، ویَدخُلُ عَلَیهِم فیهَا المَلائِکَهُ المُقَرَّبونَ ، وهُم مِمّا یَأتی یَومَ القِیامَهِ مِن أهوالِها آمِنونَ ، دارٌ لایَتَغَیَّرُ فیهَا النَّعیمُ ولا یَزولُ عَن أهلِها . (5)

.

1- .غرر الحکم : ج 6 ص 442 ح 10934 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 555 ح 10229 .
2- .بحار الأنوار : ج 77 ص 21 و 25 ح 6 نقلاً عن إرشاد القلوب .
3- .الصحیفه السجّادیّه : ص 131 الدعاء 32 ، مصباح المتهجّد : ص 190 ح 272 ، المصباح للکفعمی : ص 83 ، الإقبال : ج 2 ص 154 عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 98 ص 265.
4- .الأمالی للطوسی : ص 664 ح 1387 ، المحاسن : ج 1 ص 378 ح 832 نحوه وکلاهما عن الثمالی ،فقه الرضا : ص 372 عن العالم علیه السلام وفیه «وهو یری» بدل «ترک» ، جامع الأخبار : ص 296 ح 810 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 142 ج 4 .
5- .الکافی : ج 8 ص 131 و 135 ح 103 ، تحف العقول : ص 497 ، أعلام الدین : ص 230 کلاهما من دون اسنادٍ إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 14 ص 293 ح 14 .

ص: 347

امام علی علیه السلام :کسی که به ماندگاری و پایداری آخرت یقین دارد ، سزاوار است که برای آن کار کند.

امام علی علیه السلام در بیان حدیث معراج :خداوند عز و جل فرمود : « ... ای احمد! ... همانا اهل آخرت ، دل هایشان در درونشان مجروح گشته است و می گویند : کِی از سرای نیستی آسوده می شویم و به سرای ماندگاری می رویم؟» .

امام زین العابدین علیه السلام در دعایش در نماز شب :بار خدایا! همچنان که در این سرایِ رفتنی و در حضور همگنان ، با گذشت خودت [گناهان ]مرا پوشاندی و مرا غرق در فضل و لطفت نمودی ، از رسوایی های سرای ماندگاری ، در هنگام ایستادن در محضر فرشتگان مقرّب و فرستادگان گرامی و شهدا و نیکان نیز پناهم ده.

امام زین العابدین علیه السلام :شگفتا و شگفتا از کسی که برای سرای نیستی کار می کند و سرای ماندگاری را رها می نماید!

الکافی به نقل از علی بن اسباط ، از امامان علیهم السلام :از جمله اندرزهای خداوند عز و جل به عیسی علیه السلام این بود که : « ... ای پسر مریم! اگر دیده ات آنچه را که برای دوستان درستکارم آماده ساخته ام ، می دید ، دلت از شوق آنها آب می شد و جانت بر می آمد . هیچ سرایی چون سرای آخرت نیست . در آن سرای ، پاکان ، همسایه یکدیگرند و فرشتگان مقرّب بر آنان وارد می شوند . آنان از هول و هراس های روز قیامت ، در امان اند . آخرت ، سرایی است که در آن ، نعمت ها دگرگون نمی شوند و از کف صاحبان آنها نمی روند» .

.


ص: 348

ج دارُ الحَیَوانالکتاب«وَ مَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْاخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ (1) لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ ». (2)

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام مِن دُعائِهِ یَومَ صِفّینَ :اللّهُمَّ وأسأَلُکَ ... نَشاطا لِذِکرِکَ مَا استَعمَرتَنی فی أرضِکَ ، فَإِذا کانَ ما لابُدَّ مِنهُ المَوتُ فَاجعَل میتَتی قَتلاً فی سَبیلِکَ بِیَدِ شَرِّ خَلقِکَ ، وَاجعَل مَصیری فِی الأَحیاءِ المَرزوقینَ عِندَکَ فی دارِ الحَیَوانِ . (3)

الإمام الباقر علیه السلام فِی الدُّعاءِ الجامِعِ :أسأَلُکَ اللّهُمَّ الرَّفاهِیَهَ فی مَعیشَتی ما أبقَیتَنی ، مَعیشَهً أقوی بِها عَلی طاعَتِکَ ، وأبلُغُ بِها رِضوانَکَ ، وأصیرُ بِها إلی دارِ الحَیَوانِ غَدا . (4)

الإمام الصادق علیه السلام :کانَ عَلیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام یَدعو بِهذَا الدُّعاءِ ... : أعوذُ بِکَ یا إلهی مِن شَرِّ الدُّنیا وشَرِّ ما فیها ، لا تَجعَلِ الدُّنیا عَلَیَّ سِجنا ولا فِراقَها عَلَیَّ حُزنا ، أخرِجنی مِن فِتنَتِها مَرضِیّا عَنّی ، مَقبولاً فیها عَمَلی إلی دارِ الحَیَوانِ . (5)

.

1- .الحَیَوان : الباقیه ، أی لیس فیها إلّا حیاهٌ مستمرّه دائمه خالده لا موت فیها ، فکأنّها فی ذاتها حیاه (مجمع البحرین : ج 1 ص 483 «حیی») .
2- .العنکبوت : 64.
3- .مُهج الدعوات : ص 131 عن سعد بن عبد اللّه ، بحار الأنوار : ج 94 ص 239 ح 9 .
4- .الکافی : ج 2 ص 588 ح 26 ، تهذیب الأحکام : ج 3 ص 77 ح 234 ، مُهج الدعوات : ص 217 کلّها عن أبی حمزه الثمالی ، بحار الأنوار : ج 94 ص 269 ح 3.
5- .الکافی : ج 2 ص 554 ح 13 عن أبی بصیر ، جمال الاُسبوع : ص 234 ، مصباح المتهجّد : ص 351 ح 466 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 90 ص 4 ح 1 .

ص: 349



ج - سرای زندگیِ حقیقی
ج سرای زندگیِ حقیقیقرآن«این زندگی دنیا ، جز سرگرمی و بازی نیست و زندگی [حقیقی] ، همانا [در ]سرای آخرت است ، اگر می دانستند» .

حدیثامام علی علیه السلام از دعای ایشان در روز صفّین :بار خدایا! از تو درخواست می کنم ... تا وقتی مرا در زمینت سکونت [و عمر] می دهی ، همواره به یاد خودت کوشا[یم ]بداری . و هر گاه مرگ که از آن گریزی نیست مرا فرا می رسد ، مردنم را کشته شدن در راه خودت به دست بدترینْ آفریده ات قرار بده ، و در آن سرای زندگی [حقیقی] ، مرا در میان زندگانی که نزد تو روزی می خورند ، جای ده.

امام باقر علیه السلام در دعای جامع :بار خدایا! از تو درخواست می کنم که تا زنده ام ، زندگی مرا قرین آسایش بگردانی ، چندان که به واسطه آن بر طاعت تو توانا گردم و به خشنودی تو دست یابم و فردا[ی قیامت] به سرای زندگی[حقیقی] ، نایل گردم.

امام صادق علیه السلام :علی بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام این دعا را می خواند ... : «معبود من! از شرّ دنیا و از شرّ هر آنچه در دنیاست ، به تو پناه می برم . دنیا را بر من ، زندان مگردان و جدایی از آن را مایه اندوهم قرار مده . مرا از فتنه سرای دنیا چنان به سرای زندگی [حقیقی] ببَر که از من خشنود باشی و اعمالم در آن ، پذیرفته شده باشد» .

.


ص: 350

عنه علیه السلام :اللّهُمَّ ، إنّی أعوذُ بِکَ مِن شَرِّ الدُّنیا وشَرِّ أهلِها وشَرِّ ما فیها ، ولا تَجعَلِ الدُّنیا عَلَیَّ سِجنا ، ولا تَجعَل فِراقَها لی حُزنا ، أجِرنی مِن فِتنَتِها ، وَاجعَل عَمَلی فیها مَقبولاً وسَعیی فیها مَشکورا ، حَتّی أصِلَ بِذلِکَ إلی دارِ الحَیَوانِ ومَساکِنِ الأَخیارِ . (1)

د دارُ الحَقِّالکتاب«ذَلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَی رَبِّهِ مَئابًا » . (2)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله فی خُطبَهٍ لَهُ :أیُّهَا النّاسُ ، إنَّمَا الدُّنیا عَرَضٌ (3) حاضِرٌ یَأکُلُ مِنهَا البَرُّ وَالفاجِرُ ، وَ الآخِرَهُ وَعدٌ صادِقٌ یَحکُمُ فیها مَلِکٌ عادِلٌ ، یُحِقُّ فیهَا الحَقَّ ویُبطِلُ الباطِلَ . (4)

الإمام علیّ علیه السلام :الدُّنیا عَرَضٌ حاضِرٌ یَأکُلُ مِنهُ البَرُّ وَالفاجِرُ ، وَالآخِرَهُ دارُ حَقٍّ یَحکُمُ فیها مَلِکٌ قادِرٌ . (5)

.

1- .الإقبال : ج 1 ص 134 عن هارون بن موسی التلعکبری ، جمال الاُسبوع : ص 241 عن أبی یحیی الصنعانی عن الإمام الباقر عن الإمام زین العابدین علیهماالسلامنحوه ، مصباح المتهجّد : ص 394 ، البلد الأمین : ص 76 وفیهما ذیله من «لا تجعل الدنیا ... » نحوه ، بحار الأنوار : ج 97 ص 338 ح 1 .
2- .النبأ : 39.
3- .العَرَض بالتحریک : متاع الدنیا و حُطامها (النهایه : ج 3 ص 214 «عرض») .
4- .السنن الکبری : ج 3 ص 306 ح 5807 ، المعجم الکبیر : ج 7 ص 288 ح 7158 ، حلیه الأولیاء : ج 1 ص 264 ح 41 وفیهما «قادر» بدل «عادل» وکلّها عن شدّاد بن أوس ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 497 عن أوفی بن دلهم عن الإمام علیّ علیه السلام نحوه ، کنز العمّال : ج 3 ص 233 ح 6310 .
5- .غرر الحکم : ج 2 ص 84 ح 1934 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 58 ح 1480 .

.